هیماهیما، تا این لحظه: 11 سال و 19 روز سن داره

بانی عشق(عشق مامان و بابا)

هیما جون تو مطب دکتر

این دختر خوش اخلاق منه که منتظره بره دکتر دستشو ببینه، دکتر برای دست شمــا یه پماد نوشته تا سه ماه باید استفاده کنی خدا خدا میکنه جای سوختگیت با این پماد خوب بشــه ...
17 شهريور 1393
1083 12 12 ادامه مطلب

نامه ای برای دخترم

هیمای عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی صبور باش و مرا درک کن اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم صبور باش و به یاد بیاور که همین کارها را به تو یاد دادم اگر زمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و حرفهایم را قطع نکن و به حرفهایم گوش فرا ده، همانگونه که من در دوران کودکی به حرفهای تکراریت بارها و بارها با عشق گوش فرا دادم اگر زمانی را برای تعویض من میگذاری با عصبانیت این کار را نکن و به یاد بیاور، وقتی کوچک بودی، من نیز مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت ت...
14 مرداد 1393

دلنوشته ای برای هیمای قشنگم

دخترم به توزندگی را خواهم اموخت اما خودت بهتر ازمن بیاموز درست زندگی کردن را بیاموز اگر دلت شکست اشک درمانش خواهد بود اگر ترسیدی توکل به معبودت درمانت میشود دخترم بیاموز که مهربانی دلیل نمیخواهد اما به کدام انسان مهر ورزیدن حتما دلیل میخواهد ....حتما دلیل میخواهد ...با کدام پرنده پریدن فکر میخواهد دخترم عشق منطق نمی شناسد اما چگونه عاشق باشی دلیل میخواهد دخترم دنبال نام نباش که مهربانی به مهربانترین مخلوقات خدا ترا نامی خواهد کرد دخترم ترا نامی نیک نهادم و دوست دارم که تورا درخوشنامترین مردم در نزد خدا ببینم هرچند اگر انزمان در کنارت نباشم اما در اسمان خدا ترانظاره خواهم کرد دخترم خوب باش بادلیل وگاهی بیدلیل دخ...
23 تير 1393