دلنوشته ای برای هیمای قشنگم
دخترم به توزندگی را خواهم اموخت اما خودت بهتر ازمن بیاموز درست زندگی کردن را بیاموز اگر دلت شکست اشک درمانش خواهد بود اگر ترسیدی توکل به معبودت درمانت میشود دخترم بیاموز که مهربانی دلیل نمیخواهد اما به کدام انسان مهر ورزیدن حتما دلیل میخواهد ....حتما دلیل میخواهد ...با کدام پرنده پریدن فکر میخواهد
دخترم عشق منطق نمی شناسد اما چگونه عاشق باشی دلیل میخواهد
دخترم دنبال نام نباش که مهربانی به مهربانترین مخلوقات خدا ترا نامی خواهد کرد
دخترم ترا نامی نیک نهادم و دوست دارم که تورا درخوشنامترین مردم در نزد خدا ببینم هرچند اگر انزمان در کنارت نباشم اما در اسمان خدا ترانظاره خواهم کرد
دخترم خوب باش بادلیل وگاهی بیدلیل
دخترم فکر خوب بزرگترین نعمت است پس فکرت رابساز سپس دلت را اندیشه هایت را گفتارت از فکرت سرچشمه میگیرد خودش درست خواهد شد
دخترم دوستت دارم تو هم دخترت را دوست بدار ازعمق وجودت از دلت از قلبت از اندیشه ات زیرا دختران تو فرداها را خواهند ساخت...
دخترم از هر دین وایینی که هستی به معبودت بیاندیش به کتاب اسمانیت ...ببین دخترکم همه در تمام دورانها به تواموخته اند که اندیشه هایت رفتارت را میسازند پس دختر خوبم اگر روزی اندیشه ات مسموم شد بترس
دوستت دارم
مادر