اولین تجربه هیما و خوردن هایدا
بدون شرح
سال 94
سال نو مبارک باشه دختر گلم ،هر روز داری بزرگ و بزرگتر میشی و من دارم بهترین لحظات عمرمو با تو سپری میکنم ان شااله همیشه سلامت و خوشحال باشی دوست دارم عزیزم ...
نویسنده :
مامانیش
15:33
عشق مامان
هیما جونم آماده شده که بره خونه خاله میناش(دوست مامان) برای دیدن حسین جون ...
نویسنده :
مامانیش
13:42
هیما میره دیدن نی نی خاله اش(دوست مامانیش)
سلام عزیزم خیلی ذوق داشتی وقتی بهت گفتم میخوایم بریم نی نی خاله رو ببینیم این عزیز دل مامان اینم سمیعا نانازی خاله صبورا جون وقتی رفتیم خونه خاله هی میرفتی اتاق نی نی و وسایلشو مخصوصا پستونک و فین گیرشو بر می داشتی قربون اون شیطونیات عشق من ...
نویسنده :
مامانیش
14:24
هیما با ماشین عروس
اینم عشق مامان که با ماشین عروس عکس انداخته ، عشقم اولین عروسی توی عمرش و تجربه میکنه و خیلی هیجان زده شده بود وقتی رفتیــم تو سالن یکجا بند نبودی و کل سالن و باید دنبال تو میدویدم می رفتی میرقصیدی و کلی ذوق میکردی قربونت بشم ...
نویسنده :
مامانیش
14:42