با تمام وجودم میگویم دوستت دارم….
چشمانت را برای زندگی می خواهم اسمت را برای دلخوشی می خوانم دلت را برای عاشقی می خواهم صدایت را برای شادابی می شنوم دستت را برای نوازش می خواهم پایت را برای همراهی می خواهم عطرت را برای مستی می بویم خیالت را برای پرواز می خواهم خودت را نیز برای پرستش میخواهم حالا با تمام وجودم میگویم دوستت دارم…. ...
نویسنده :
مامانیش
9:18
واکنش هیما از دیدن نی نی خاله عاطفه
اینم هیما جون که از دیدن نی نی خاله عاطفه هیجان زده شده قربونش بشم که میرفت نی نی رو بوس میکرد اینم خوشگل خانوم ما عطرین جون قربون اون خنده نازش اینم سه تا ورجک توی یک قاب ...
نویسنده :
مامانیش
11:37
روز مهمونی 93/07/03
هیما خانم 5شنبه اومده مهمونی خونه خاله حدیثش الانم در حال فضولی کردنه اینجام عزیز دلم داره ناهار میخوره کلی از دست پخت خاله حدیث اش خوشش اومد فداش بشم که عاشق فیلم عروس و بود کلی با دقت نگاه میکرد ...
نویسنده :
مامانیش
8:19
لبخند زیبا
بدون عنوان
هیما جون تو مطب دکتر
این دختر خوش اخلاق منه که منتظره بره دکتر دستشو ببینه، دکتر برای دست شمــا یه پماد نوشته تا سه ماه باید استفاده کنی خدا خدا میکنه جای سوختگیت با این پماد خوب بشــه ...
نویسنده :
مامانیش
20:41
بدون عنوان
نامه ای برای دخترم
هیمای عزیزم آن زمان که مرا پیر و از کار افتاده یافتی صبور باش و مرا درک کن اگر هنگام غذا خوردن، لباس هایم را کثیف کردم و یا نتوانستم لباسهایم را بپوشم صبور باش و به یاد بیاور که همین کارها را به تو یاد دادم اگر زمانی که صحبت میکنم حرفهایم تکراری و خسته کننده است صبور باش و حرفهایم را قطع نکن و به حرفهایم گوش فرا ده، همانگونه که من در دوران کودکی به حرفهای تکراریت بارها و بارها با عشق گوش فرا دادم اگر زمانی را برای تعویض من میگذاری با عصبانیت این کار را نکن و به یاد بیاور، وقتی کوچک بودی، من نیز مجبور می شدم روزی چند بار لباسهایت را عوض کنم برای سرگرمی یا خواباندنت مجبور می شدم بارها و بارها داستانی را برایت ت...
نویسنده :
مامانیش
15:09