روزهای شلوغ پر از اضطراب
عززززززززززززززززززززززیزززززززززززززززززززززز دل مامان دو تا دندون پاینش در آمده
قربونش بشم که داره دندونهای بالاشم در میاد و درد زیادی داره
جمعه ای که گذشت با بابایی رفتیم سر خاک مادر بزرگ (مامان و بابا)
موقع برگشتم اااااااااااااااااااااااااااینقدر شیطونی کردی تا خوابت برد
مامانی این روزها سرش خیلی شلوغ بابت کار و خونه تکانی خیلی دوست داشتم لحظه
به لحظه خاطراتتو ثبت میکردم عزیزم،اخه خیلی شیرین زبون شدی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی